اندک اندک جمع مستان می رسد
دیگه 3 چهار روز بیشتر به حرکت نمونده بود ، لیست خیلی جمع جوری از وسایل هم آماده کرده بوددم برای بچه ها که روی بایک بیست هم گذاشته بودم و بچه ها مو به مو داشتن وسایل خودشونو آماده می کردن .
دیگه یواش یواش داشت پیام های بچه ها برای همرکابی زیاد می شد و من شرمنده چون سفر هیچ وقت با بیشتر از 3 نفر نمی رفتم
علی قبل از حرکت عکس دوچرخه خودشو برام فرستاد تا ببینم آماده حرکت هست یا نه چون تازه باربند بسته بود و برای یه باربند بستن ساده 12 تومن ازش گرفته بودن !!!

گزارش سفر نورزی - اراک، اصفهان ،یزد، شیراز  بخش اول


همه چیز آماده بود و برای سرو هم بلیط مشهد به اراک تلفنی هماهنگ شده بود . علی هم قرار بود یه جوری خودشو برسونه اراک و همزمان با سرو اراک باشه
همه قرار ها برای روز اول سفر از جمعه هماهنگ شده بود ولی در نهایت با بدقولی راننده های اتوبوس مشهد به اراک سرو کمی دیرتر حرکت کرد و مجبور شد از مشهد بره تهران و بعد با علی هماهنگشون کردم که از تهران بیان اراک
نهایتا روز جمعه راس ساعت 13 مورخ 25 اسفند همرکاب ها به اراک رسیدن و در ترمینال پس از یه سلام و احوال پرسی مشغول به سر هم کردن دوچرخه های بچه ها شدم وقتی داشتم
دوچرخه علی می بستم متوجه شدم وضعیت توپی عقب خیلی خرابه و شاید تا خمین هم نتونه بیاد خلاصه یه جور سر هم کردمش و راه افتادیم به سمت منزل بعد از 15 دقیقه به منزل رسیدیم
بعد از صرف ناهار رفتیم سراغ چک کردن وسیله ها تا ببینیم اگه کسی چیزی از قلم انداخته عصر بریم و بخریم
به علی گفتم که وضعیت دوچرخش زیاد جالب نیست و باید بعد از ظهر بریم تعمیرگاه ... اینو که به علی گفتم اصلا حالش گرفته شد به قول دوستان عاقا اصا یه وضعی
به علی گفتم چی شده ؟ گفت آخه اینجوری که تو می گی باید هزینه تعمیرش زیاد بشه ( تو فکر خودش فرض کرده بود که یه باربند بستن که بشه 12 تومن باید یه سرویس کامل بشه 120 تومن دیگه ! )
بعد بهش گفتم علی تازه شورت هم نگرفتی اونم حساب کن ...... اینو که شنید دیگه خل شد
عصر ساعت 4 از منزل خارج شدیم و به مغازه دوستم رفتیم تا برای دوچرخه علی یه سرویس فنی کامل انجام بده و قرار شد ساعت 8 شب برگردیم مغازه محمد ( دوستم ) و دوچرخه ازش بگیرم
توی این فاصله رفتیم و چند جای دیدنی اراک که البته چون زمان کم بود محدود شد به مجموعه بازار تاریخی اراک به بچه ها نشون دادم و چند تا هم عکس گرفتیم
منزل من :
گزارش سفر نورزی - اراک، اصفهان ،یزد، شیراز  بخش اول
منزل من :
گزارش سفر نورزی - اراک، اصفهان ،یزد، شیراز  بخش اول
حوض آب وسط 4سوق بازار اراک :
گزارش سفر نورزی - اراک، اصفهان ،یزد، شیراز  بخش اول
معماری سقف 4سوق بازار ارک :
گزارش سفر نورزی - اراک، اصفهان ،یزد، شیراز  بخش اول
پیرمرد خوش رو ، مغازه دار اراکی - بازار ارک :
گزارش سفر نورزی - اراک، اصفهان ،یزد، شیراز  بخش اول
دبیرستان صمصامی اراک :
گزارش سفر نورزی - اراک، اصفهان ،یزد، شیراز  بخش اول

بعد از مقداری خرید و گشت زدن برگشتیم طرف مغازه محمد تا دوچرخه علی بگیریم و یه شورت هم براش بخیریم ... علی رفت از عابر بانک 250تومن پول گرفت و پیش خودش حساب می کرد که الان کلی باید برای شورت و تعمیر اساسی پول بده وقتی رسیدیم مغازه محمد به ما گفت که اصلا توپی عقب ترکیده بوده و میل توپی خورد شده بوده و کلی ایراد دیگه .... دیگه علی وقتی رفت پای حساب فکر کنم داشت سرش گیج می رفت ... وقتی محمد بهش گفت قابل شمارو نداره 30 تومن می شه علی باز دوباره خل شد داشت از خوشحالی پر در می آورد ... تازه وقتی شنید یه شورت با قیمت مناسب هم داره که دیگه داشت دیوار صوتی می شکست نهایتا با 75 تومن هم دوچرخش درست شد و هم شورت خرید دیگه حالا علی هم سر حال اومده بود
ساعت 8.30 بود و دیگه باید برمی گشتیم منزل توی راه به یه مغازه لوازم ورزشی هم سر زدیم و من یه تی شرت و علی هم یه شلوارک گرفت یعنی براش به زور خریدیم چون می خواست با شلوار لی رکاب بزنه !!!!!!!!
10 شب رسیدیم منزل و بعد از صرف شام مشغول بستن بار ها شدیم و هر کس خورجین خودشو داشت با وسایلش جمع می کرد