حس پاییزی!
حس خوبی دارم...امروز دیگه بعد از اون همه مشکل رفتم لئو رو آوردم وقتی منو دید اینطوری بود : 
خیلی محترمانه آوردمش بالا و تو آسانسور هم تستش کردم که چقدر جا میگیره دیدم نه رواله کاره این آسانسوره
تو پارکینگ بلوک حسابی خاک خورده بود و تا رسوندمش به بالکن خونه تمیزش کردم و یه جا واسش تعبیه کردم حالا انباری هم داره بالکن در مواقع سرما اونجا میزارم برف و بارون بچمو اذیت نکنه
خلاصه یه عکس هم گرفتیم که دریاچه چیتگر هم نمایان هست
تو هوای سرد پاییزی واقعا خیلی سرد شده و بارون هم زده حسابی...
دیدم لئو خیلی تو غربت افتاده بود گفتم یه عکس تکی ازش بگیرم و عکس بعدی هم گفتم کنارش عکس بگیرم از دلش دربیاد...



خیلی محترمانه آوردمش بالا و تو آسانسور هم تستش کردم که چقدر جا میگیره دیدم نه رواله کاره این آسانسوره

تو پارکینگ بلوک حسابی خاک خورده بود و تا رسوندمش به بالکن خونه تمیزش کردم و یه جا واسش تعبیه کردم حالا انباری هم داره بالکن در مواقع سرما اونجا میزارم برف و بارون بچمو اذیت نکنه
خلاصه یه عکس هم گرفتیم که دریاچه چیتگر هم نمایان هست

دیدم لئو خیلی تو غربت افتاده بود گفتم یه عکس تکی ازش بگیرم و عکس بعدی هم گفتم کنارش عکس بگیرم از دلش دربیاد...

بعد از ظهر هوا خوب بشه یه دورکی باهاش میزنم و اینکه تو بالکن شلنگ و وسایل تعمیر و نگهداری هست راحت میتونم دسته گلش کنم 

+ نوشته شده در شنبه یازدهم آبان ۱۳۹۲ ساعت 13:34 توسط علی فاتحی
|